شرکت تبلیغاتی نارونی
عید قربان است قربانم نمی سازی چرا؟
سالها پیش در یک بعد از ظهر پاییزی با استاد غلامعلی پورعطایی تماس گرفتم تا به بهانه تهیه مجموعه عکسی با تکنیک های خاص دیجیتال از ایشان پرتره ای در استودیوی نارونی تهیه کنم . استاد پشت تلفن با خشوع قابل ملاحظه ای پذیرفتند و به دفتر ما در مشهد تشریف آوردند . ایشان در مکان استودیو مستقر شدند و شروع به نواختن کردند و من هم کار خود را شروع کردم . باید اعتراف کنم نوایی که از ساز استاد بلند می شد نمیگذاشت تا من یک عکاس باشم . دوستداشتم بجای اینکه تمام حواسم به نور ورنگ وزاویه باشد, ایشان بنوازند و بخوانند و من هم درنوای دوتارایشان به عنوان یک مستمع غرق شوم. صدایی متفاوت که مانند تمامی سازهای نفس دارایرانی ,جادویی که درنواختن حضوری اش حس میشد کمتر در صدای ضبط شده اش شنیده میشد .
سالها بعد بطور اتفاقی یکی از اجرا های ایشان به مناسبت عید قربان در تلویزیون را دیدم که ایشان شعری با مطلع ” عید قربان است قربان نمیسازی چرا ؟” را با حس و حال خاصی میخواند . لحن متفاوتی که با عث می شد تا هر زمان که نام عید قربان ویا پورعطایی می آمد نا خود آگاه به یاد این اجرای ایشان می افتادم .شاعرش را هنوز نتوانسته ام پیدا کنم . همیشه در ذهنم بود تا دردیدار بعدیمان از ایشان بیشتر در باره آن اجراوشعر بپرسم .
متاسفانه دیدار بعدی ما رخ نداد .امروز استاد با پرکشیدنش در روز عرفه و خاکسپاریش در روز عید قربان نا گفته های زیادی در باره این بیتی که بسیار محزون اجرایش میکرد به من گفت…. نا گفته هایی که در ظرف کلام و کلمه نمیگنجد.
علی حسن زاده – ۱۲-۷-۹۳ – مشهد مقدس
دوستان در روزنامه اعتماد – روزنامه خراسان وجام جم آنلاین لطف کردند و این اثر حقیر رو چاپ کردند